چهار کلمه درگوشی با دخترها
این کتاب دارای مخاطب خاص بوده و برای دختران نوشته شده است. با توجه به اینکه نویسنده کتاب، مشاور است «دخترانه» در حقیقت حاصل تجربه هایش است که در قالب یادداشت و مقاله در این کتاب آنها را منتشر کرده است. «دخترانه» شامل 29 یادداشت و مقاله با عناوینی چون «به زنجیر کشیدن قلب ها عمومی شده است»، «تو دختری»، «دشت پر حادثه بلوغ»، «آهسته حمل شود، شکستنی»، «او که یادش شیرین است»، «روزهای مبادایی که هنوز نیامده اند»، «چشم ها عقل را کور می کنند» و ... است. قدیمترها همه چیز دخترانه و پسرانه داشت. هیچ پسری حاضر نمیشد حتی برای چند دقیقه، آن هم در مواقع اضطرار لباس خواهرش را بپوشد. دخترها هم در برخی موقعیتها در برابر چیزهایی که بیشتر پسرانه بود تا دخترانه مقاومت نشان میدادند. اما دور و زمانه عوض شده است. حالا بعضی وقتها حتی تشخیص دختر و پسر بودن هم کار سختی میشود. دخترهایی هستند که تیپ و رفتار و پوشششان به پسرها شبیهتر است تا دخترها! با این همه دختر بودن که انکار شدنی نیست! هنوز هم حرفهایی هست که دخترانه و پسرانه دارد. هنوز میشود پدری به پسرش بگوید بیا برویم یه گوشه دنج دو کلمه حرف مردونه بزنیم و مادری دخترش را ببرد یک جای خلوت و چهار کلمه حرف زنانه و در گوشی به او بگوید. هنوز هم دخترهایی هستند که دخترانه بودن را دوست دارند. رنگ محبوبشان صورتی است و اتاقشان را طوری چیدهاند که تمیزی و سلیقه و دخترانگی از سر و رویش میبارد. کتاب دخترانه در 29 سرفصل تهیه شده به روشی کوتاه و جذاب. دخترانه یکی از خصوصیات دنیای دخترانه را مطرح میکند. و سعی دارد تا با توجه به ویژگی های جسمی و روحی دختران، برخی از مشکلات آنان در زمینه های مختلف اخلاقی و اجتماعی بررسی و راهکارهایی ارایه کند. مسایلی از قبیل: عدم شناخت والدین از دختران دختران کار عدم رضایت از دختر بودن و تحقیر شدن دخترانی که بدنبال آزادی مسیر نادرستی را انتخاب می کنند، ی اعتمادی های ایجاد شده نسبت به والدین بلوغ و دوران نوجوانی و دنیای پراز هیاهو و حادثه آن نویسنده به خوبی سوار بر پرنده خیال قدم به قدم مخاطب را به دنیای پر رمز و راز نوجوانی می برد. تارهای درست و غلط آن روزگار را مقابل چشمانش میگذارد. تا اینکه به این حسرت می رسد که ای کاش در آن دوران پرتلاطم خواهری در کنارم بود تا هادی و راهنمای من میشد و مسیر سخت آن روزها زا برایم هموار می کرد.
گزیده1: دو کلمه حرف دخترونه! «وقتی که به تدریج از سرزمین آرام و بی خیال کودکی به دشتهای پرحادثه بلوغ میرسی، وقتی که آهسته آهسته، از دیار بی سروصدای خردسالی به شهر پرهیاهوی نوجوانی پا میگذار، وقتی که احساس کردی به سرعت به وضعیتی جدید میرسی، فهمیدی که تمام بیخیالیهای گذشته فراموشت شده و نوعی از حساسیتها و زودرنجیها به سراغت آمده است، آن وقت میخواهی خانوادهات که نزدیکترین افراد به تو هستند و در واقع اولین کسانی که متوجه این وضعیت جدید میشوند، دگرگونیات را باور کنند... » گزیده2: “نمیدانم به اطراف خودت نگاه میکنی یا سرت توی لاک خودت است! به جهان دوروبرت کاری داری یا فقط حواست را جمع کردهای به کارها و حرکات و احساسات خودت و دوستانت، به لباس پوشیدن و ژستگرفتن و دنبال مد رفتن. ای کاش میدانستی تمام جهان به تو فکر میکنند و برای تو نقشه میکشند، تمام دانشمندان دنیا از هم سبقت میگیرند تا تو را بهتر بشناسند و روان شناسان میکوشند شاید بتوانند مشکل تو را حل کنند… .”
تعداد کل : 4
بدون وضعیت : 0
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 2
در کتابخانه : 2
خراب : 0
گمشده : 0