خاطراتی کوتاه از شهید دکتر مصطفی چمران
«یادگاران» عنوان کتاب هایی است که بنا دارد تصویرهایی از سال های جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شده، برای آن ها که آن سال ها را ندیده اند نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتا بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعه ها و بازگفته ها. خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن مردها بوده اند و آن واقعه ها رخ داده اند؛ نه در سال ها و جاهای دور، در همین نزدیکی. نام چمران برای آن ها که او را ندیده اند، تصویر مبهمی است از کسی که درس و دانشگاه را رها کرد و جنگید؛ تن به تن، سلاح به دست. او سال ها در لبنان با بچه های مدرسه ی جبل عامل زیست و زیستن را آموخت و جنگید و جنگیدن را آموخت، و عاشق شد و عشق ورزیدن را آموخت. کتاب حاضر که جلد اول از مجموعه «یادگاران» می باشد، مشتمل بر خاطراتی کوتاه از شهید دکتر مصطفی چمران است.
گزیده1: از اهواز راه افتادیم؛ دو تا لندرور. قبل از سه راهی ماشین اول را زدند. یک خمپاره هم سقف ماشین ما را سوراخ کرد و آمد تو، ولی به کسی نخورد. همه پریدیم پایین، سنگر بگیریم. دکتر آخر از همه آمد. یک گل دستش بود. مثل نوزاد گرفته بود بغلش. گفت: کنار جاده دیدمش. خوشگله؟
تعداد کل : 2
بدون وضعیت : 0
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 1
در کتابخانه : 1
خراب : 0
گمشده : 0