ادامه زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
جلد دوم این کتاب، ادامه خاطراتی است که در جلد اول آن منتشر شده اند. تعدادی از خاطرات بودند که در جلد اول کتاب چاپ نشدند. دلیلش هم این که گروهی از افراد و راوی ها را پیدا نکردند و یا در دسترس نبودند. بنابراین تعدادی از مصاحبه هایی که بعد از چاپ جلد اول کتاب انجام شد و یا کراماتی که بعد از چاپ جلد اول کتاب، از این شهید دیده شدند، برای چاپ در جلد دوم تدوین شدند. خاطرات جدید همرزمان و دوستان شهید در جلد دوم «سلام بر ابراهیم» رونمایی شده است. شهید هادی بواسطه اخلاق پهلوانی و منش ایمانی اش، مریدان بسیاری میان جوانان کشورمان پیدا کرده است.
گزیده کتاب " من با شهدای زیادی حشر و نشر داشتم. اما شبیه شخصیت ابراهیم را در کمتر کسی دیدم. برخی افراد بودند که بعضی از خصوصیات ابراهیم را داشتند، اما اینکه کسی مانند ابراهیم، این قدر جامع الاطراف باشد را ندیدم. محبت ابراهیم شامل حال همه می شد. از اسرای عراقی تا برخی رزمندگان که از نقاط دور دست ایران آمده بودند. این عشق و محبت، ظاهری هم نبود. ابراهیم با عشق وعلاقه به دیگران خدمت می کرد. اینکه ببیند یک بنده خدا اذیت می شود، برای او بسیار سخت بود. ابراهیم مسئولیت و فرماندهی قبول نمی کرد. شاید یکی از دلایلش این بود که در زمان مسئولیت، امکان دارد انسان تصمیم درستی نگیرد و همین باعث رنجش اطرافیان شود. برای همین همیشه می گفت: یک نفر از دوستان، مسئولیت را قبول کند و ما با تمام توان در کنارش هستیم. که دیگر اینکه قلب رئوف و مهربان ابراهیم به حیوانات هم محبت داشت. که می توانست ببیند که یک حیوان اذیت می شود. بخش روز قرار شد که با ابراهیم، از گیلان غرب به کرمانشاه و از آنجا به نهران تیم سوار مینیبوس و راهی کرمانشاه شدیم". فضای کلی کتاب: در «سلام بر ابراهیم2» به موفقیت های کتاب قبلی اشاره شده است و در همان ابتدا به نقل قولی از مقام معظم رهبری برمی خوریم که در خصوص خاطرات شهید هادی بیان فرموده اند: " اخیراً کتابی درباره شهید ابراهیم هادی را خوانده ام، با وجود اینکه مطالعه آن را به اتمام رسانده ام، اما هنوز کتاب را کنار نگذاشته ام." سپس با آوردن سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در خصوص شهید هادی، بلافاصله به بخش تعریف خاطرات از شهید می رسیم که در واقع بخش اصلی کتاب را نیز شامل می شود. اما برخلاف کتاب قبلی که خاطراتی نسبتاً جسته و گریخته و از مقاطع مختلف زندگی شهید آورده شده بود، این بار و در «سلام بر ابراهیم2» سعی شده تا زندگینامه شهید هادی از ابتدا و قدم به قدم در آینه کلام و خاطرات خانواده و دوستان و همرزمان نقل شود. در اولین قدم نیز برادر شهید نحوه تولد ابراهیم را توضیح می دهد: “ مادر ما یک زن مؤمن و معنوی بود، اما در آن سال معنوی تر شده بود. روزها گذشت تا اینکه در اول اردیبهشت 1336 و درست در شب 21 ماه مبارک رمضان و در همان خانه، ابراهیم به دنیا آمد. مادر و پدر ما بسیار او را دوست داشتند. هم پسر زیبایی بود، هم بسیار با محبت و دوست داشتنی… " با تورق کتاب «سلام بر ابراهیم2» مشخص می شود که دست اندرکاران سعی کرده اند این بار با دست پر در محضر خوانندگان حضور یابند و با ارائه تصاویر همپای خاطراتی دقیق تر و منظم تر، کتابی ارائه دهند. در ضمن آنها در ابتدای این کتاب به معرفی پدر و مادر شهید می پردازند تا تصویر واضح تری از قهرمان مورد نظر نزد خواننده شکل بگیرد. از همین رو در دو فصل ابتدایی کتاب به معرفی مادر و پدر مرحوم شهید هادی پرداخته می شود.«به نام مادر» که پیش تر بخشی از آن آورده شد در کنار «بنده خدا فصولی هستند که به والدین شهید هادی اختصاص یافته اند. اما شاید زیبایی کتاب «سلام بر ابراهیم2» همچون کتاب قبلی زبان خودمانی همراه با خاطرتی باشد که تِم کوچه بازاری دارند. اگر یک دعوای خیابانی باعث آشنایی یکی از راویان کتاب با شهید هادی شده است، تدوین کنندگان بی رودربایستی به نقلش می پردازند. آن هم با عنوان رک و صریح «دعوا» با هم سطوری از فصل دعوای کتاب را می خوانیم: “ هیچ وقت فکر نمی کردم ماجرای دعوای آن روز، چنین مقدمه ای برای آشنایی ما بشود. از آن روز رفاقت ما با ابراهیم آغاز شد. کمی که گذشت یکباره دیدم که شب و روز ما با هم گره خورده است. ابراهیم تمام زندگی ما شده بود”. یکی از نقاط برجسته کتاب پیش رو این است که نویسنده یا نویسندگان خوش ذوق سعی کرده اند خاطرات چگونگی نگارش کتاب شهید هادی و همینطور نحوه بازخورد مطالب کتاب روی خوانندگان را نیز بیان سازند. لذا در فصول انتهایی کتاب نمونه هایی از نامه های رسیده توسط خوانندگان سلام بر ابراهیم یک آورده می شود: “ گذشته جالبی نداشتم. مثل خیلی افراد بی حجاب بودم و آرایش می کردم. نسبت به مسائل دینی سهل انگار بودم. زندگی من در پوچی و دنیاپرستی می گذشت. ولی همیشه دنبال یک راه بودم. راهی که خودم را پیدا کنم. . . من در خلوت و تنهایی خودم کتاب را شروع کردم. هرچه زمان می گذشت نمی توانستم از کتاب و شخصیت اصلی آن جدا شوم. ابراهیم، زندگی مرا شدیداً تحت تأثیر قرار داد. چهره نورانی و مظلومانه او همواره در مقابلم قرار داشت.”
تعداد کل : 150
بدون وضعیت : 121
در حال مطالعه : 5
در قفسه : 13
در کتابخانه : 11
خراب : 0
گمشده : 0