روایت پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه
در سال ۱۳۵۹ توسط دشمن و به دست مهندسان فرانسوی کانالی به طول ۹۰ کیلومتر و عرض ۵ متر و ارتفاع ۴ متر کاملاً حرفه ای و مهندسی شده حفر شد. این کانال در منطقه حمرین معروف به کانال حمرین و در منطقه شرهانی معروف به کانال شرهانی و کمیل و در خاک عراق معروف به کانال بجلیه است. این کانال منحصر به فرد و دارای چند سه راهی و چهار راهی می باشد که برای موانع و پیشروی رزمندگان اسلام حفر شده بود که سیصد نفر از گردان حنظله در یکی از کانال ها محاصره شدند و اکثراً با آتش مستقیم دشمن یا تشنگی مفرط به شهادت رسیدند. کتاب مصور حاضر به بیان خاطرات رزمندگان و بازماندگان این کانال می پردازد. برخی از عناوین خاطرات این کتاب عبارند از: «شناسایی»، «آخرین ساعات»، «جلسه توجیهی»، «اولین درگیری»، «کانال اول»، «خاکریزهای ب شکل»، «فرماندهی ابراهیم هادی»، «نماز جماعت»، «داخل میدان مین» و «اتمام حجت».
گزیده کتاب گزیده1: یک ساعت بعد دوباره آتش بعثیها خاموش شد. ما از چندین موقعیت میتوانستیم خاکریز دشمن را نگاه کنیم. لحظاتی بعد بچهها دیدند تعدادی بعثی با برانکارد برای انتقال مجروحان خودشان از خاکریزهای ب شکل جلو آمدند. یکی از بچهها که تیراندازی خوبی داشت نشانهگیری کرد و ... بنکدار فریاد زد: نزنید، کسی حق تیراندازی ندارد، مگر ما مثل آنها خبیث هستیم. هر وقت برای جنگ جلو آمدند مردانه با آنها میجنگیم. بچهها در عین جوانمردی، گذاشتند تا بعثیها مجروحانشان را جمع کنند و به عقب ببرند و خشم خود را از اینکه چند ساعت قبل، آنها مجروحان ما را تیر خلاص زدند، به دستور فرمانده در خودشان فرو بردند. اما در پشت میدان نبرد، فرمانده گردان کمیل در تاریکی سحرگاه، به سختی خودش را به فرمانده تیپ رساند، او با اشک و التماس از اکبر حاجیپور درخواست نیروی کمکی کرد. اما در جواب خواهش و تمنایش، برادر حاجی پور فقط سکوت کرد و آرامآرام اشک ریخت. از سوی قرارگاه، دستور توقف عملیات صادر شده بود. این یعنی اینکه از دست حاجیپور هم کاری ساخته نبود. حالا باید تا دستور بعدی و اعزام گردانها برای انجام عملیات صبر کرد. از آنسو، بیش از صد نفر از نیروهای کمیل، به همراه معاون گردان در کانال سوم بودند. حدود ۱۲۰ نفر هم در کانال دوم زمینگیر شده بودند. حالا کانال، زیر آتش شدید نیروهای دشمن بود. اگرچه آتش از زمین و هوا میبارید اما شیربچههای گردان کمیل تصمیم گرفته بودند هر طور شده تا رسیدن فرمانده مقاومت کنند... گزیده2: ” «بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم: «به تو خیانت میکنند، تو مکن. تو را تکذیب میکنند، آرام باش تو را میستایند، فریب مخور تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا... “
تعداد کل : 35
بدون وضعیت : 28
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 2
در کتابخانه : 5
خراب : 0
گمشده : 0