خاطرات شهید مدافع حرم محمد تاج بخش
کتاب «تو برادر من نیستی» خاطرات رزمنده ای دیگر از سپاهیان اسلام استان خوزستان است که در دفاع از حرم نورانی عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (س) به دست پلیدیان تکفیری به فیض شهادت نائل آمده است. شهید محمد تاج بخش از بسیجیان شهرستان گتوند و دیار شهدای عملیات یا مهدی (عج) است که در سال گذشته برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) به سوریه رفت و با تکفیری ها به نبرد پرداخت.
گزیده کتاب گزیده1: یک سال بعد از شهادت عمویش به دنیا آمد. نام او را همچون عموی شهیدش، محمد گذاشتند. برای مادربزرگ سخت بود که نوهاش را به این نام صدا بزند؛ به همین دلیل در خانه، امین صدایش میزدند. امین خیلی شبیه عموی شهیدش بود، هم ظاهرش و هم رفتارش. گویا هر دو برای شهادت آفریده شده بودند. گاهی که مادربزرگ احساس دلتنگی میکرد، محمد او را به ز یارتحضرت معصومه (س) و مسجد جمکران میبرد. علاقه خاصی به مادربزرگش داشت و اغلب به دیدارش میرفت. وقتی دلیل این صمیمیت را میپرسیدیم، میگفت: «ایشان مادر شهید هستند، من دربست در خدمت ایشانم.» گزیده2: محمد دلاورانه می جنگید. بچه ها را سازمان می داد و دوباره مشغول شلیک می شد؛ انگار سال هاست تجربه جنگ دارد. نزدیک دو ساعت از آغاز حمله گذشته بود و فشنگ های ما رو به اتمام بود. حمید کنار من تیر به پایش خورد و زمین گیر شد. محمد با یک فاصله از ما در انتهای خاکریز و خطرناک ترین جا نشسته بود. گهگاهی بلند می شد و به طرف داعشی ها شلیک می کرد. مدام تصویر اسارت و برده شدن سرهایمان را می دیدم. در اوج ناامیدی رو به محمد فریاد زدم: «حسین می گوید جناح راست با شما. جناح راست با شما.» به حالت سجده درآمده بود تا حرف هایم را بشنود. فریاد زد: «خیالت راحت. به حسین بگو تا آخرین گلوله می جنگم و اگر تیرهایم تمام شد، باز هم از جایم تکان نمی خوردم.» این را گفت و اسلحه را برای شلیک دوباره آماده کرد. روی زانو ایستاد، تمرکز کرد و قبل از اینکه تیری بزند نقش زمین شد...
تعداد کل : 6
بدون وضعیت : 5
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 0
در کتابخانه : 1
خراب : 0
گمشده : 0