رمانی زیبا از زبان یک نوجوان در هنگامه انقلاب
وقتی انقلاب شد رحیم مخدومی، نویسنده این کتاب، تقریباً به سن و سال اسماعیل، قهرمان داستان «نرگس» بود. به همین خاطر، روایتی که مخدومی از زندگی و محل درس خواندن و فعالیت های انقلابی اسماعیل به دست می دهد، به دلیل آنکه توسط خودش تجربه شده است، برای مخاطب هم ملموس و باورپذیر است. مخدومی در رمان «نرگس» ماجرای اسماعیل را شرح می دهد که خواهرش نرگس به دلیل محجبه بودن از مدرسه اخراج شده است. او به هر دری که می زند نمی تواند خواهرش را به مدرسه بفرستد؛ حتی به سر کار می رود تا بتواند برای نرگس معلم خصوصی بگیرد. اما این تنها دغدغه اسماعیل نیست. او از یک سو دایی روحانی ای دارد که مدام در تعقیب و گریز با نیروهای ساواک است. از سوی دیگر، پدر اسماعیل و خود او به دلیل فعالیت های انقلابی دستگیر می شوند؛ وقتی هم که پدرش به زندان می افتد، تأمین معاش خانواده بر دوش اسماعیل می افتد. ولی همه این اتفاقات، به همراه شهادت دایی و یکی از معلمان مدرسه، او را مصمم می کند که حتی بیش از گذشته به مبارزه و تلاش برای فرستادن نرگس به مدرسه، بپردازد. او به جز پخش اعلامیه های انقلابی، در محیط مدرسه هم برای شوراندن بچه ها علیه کادر طاغوتی مدرسه کوتاهی نمی کند. چنانچه در پایان داستان، خانم فرحزاد معلم بی حجابی که اعتقادی هم به انقلاب نداشته است با روسری به مدرسه می آید.
گزیده کتاب گزیده1: اشکهایم را پاک میکنم و دست میکشم به صورتش. یک طرف صورتش چنان تاول زده که انگار سرخش کردهاند. دوست دارم در این آخرین لحظات، خوب تماشایش کنم؛ اما اشک امانم نمیدهد. دوست دارم مرا بااو تنها بگذارند تا حرفهایم را، که در این چند ماه در دلم جمع کردهام، برایش بگویم؛ اما تابوت را زودی بلند میکنند سر دست و شعار میدهند: «به حق شرف لا اله الا الله…» گزیده2: قلبم چنان تاپ تاپ میکند که نزدیک است بترکد. بیاختیار، چوب را محکم میزنم به زمین و خشمآلود فریاد میکشم: «کیه؟» بعد نگاه میکنم به صورت مادر و نرگس. چشمهای هر دویشان نزدیک است از کاسه بیرون بزند. - اسماعیل ... اسماعیل!... ای وای! صدای باباست.صفحه 188
تعداد کل : 10
بدون وضعیت : 8
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 0
در کتابخانه : 2
خراب : 0
گمشده : 0