رمانی با نگاهی واقعبینانه به مسائل اخلاقی و اجتماعی جوانان،
رمان «خواب باران» به قلم وجیهه سامانی؛ با نثر و بیانی لطیف و روان، و نگاهی واقع بینانه به مسائل اخلاقی اجتماعی جوانان، تلاش می کند در پس قصه ای عاشقانه، تعریفی درست و واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک میان تردید و ایمان را به درستی به تصویر بکشد. رمان «خواب باران» با مضمونی دینی اجتماعی است.
گزیده کتاب گزیده1: شب چادر سیاه و مرطوبش را بر سر شهر کشیده بود. آسمان تجریش مخملی سیاه بود و ستارههای ریز و درشت، مثل مشتی پولک درخشان، گرداگرد قرص کامل ماه میدرخشیدند. هوا پر بود از بوی شمعدانی و عطر سبک و دلانگیز یاس. نسیم ملایم و خنک بهاری که از سمت کوههای شمال شهر میوزید، شاخههای ترد و نازک درختان باغچه را به بازی گرفته بود. حسام مثل هر شب نشسته بود روی ایوان. دور و برش پر بود از برگههای نوشته شده به خط بریل. تکیه به پشتی، چایش را جرعهجرعه مینوشید و به صدای ممتد جیرجیرکها و قلقل ریزش فوارهی وسط حوض گوش میداد. چایش را که سر کشید، دست کشید و برگهای از روی زمین برداشت و با سرانگشتان، خطوط برجستهاش را لمس کرد. عزیزخانم هم که تازه شستن ظرفها را تمام کرده بود، برق آشپزخانه را خاموش کرد و به طرف ایوان رفت. قبل از اینکه پردهی توری آویخته پشت در ایوان را کنار بزند، کمی مکث کرد و به حسام خیره ماند. آرامش و لبخند ملایمی که روی صورت حسام نشسته بود، حالش را خوش کرد. هنوز قدم به ایوان نگذاشته بود که صدای بلند برخورد شیئی به در آهنی حیاط، سکوت شب را شکست. حسام دستپاچه سرش را رو به مادر بالا گرفت: «چی بود؟» گزیده2: پاک بودن توی محیط امن و سالم، هنر نیست.هنر اینه که آدم تو دل نا پاکی ها، شرافت خودشو حفظ کنه..ص۱۳۶ «باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد» «گاهی بهشت در دل آتش میسر است» گزیده3: ” «من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سختترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...» “
تعداد کل : 5
بدون وضعیت : 4
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 1
در کتابخانه : 0
خراب : 0
گمشده : 0