تجربه ای نزدیک به مرگ
کتاب شنود یک رُمان امنیتی با موضوع جذاب بازگشت از مرگ است که توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی تالیف شده؛ پیش از این کتاب های "سه دقیقه در قیامت" و سپس "بازگشت" با درون مایه داستانی بازگشت از مرگ و معاد از این انتشارات منتشر شده بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و رکوردهای زیادی را در زمینه چاپ و فروش کتاب جا به جا کرد. حال سومین اثر از این مجموعه، با داستانی جذاب، نفس گیر و البته طبق روال قبل، مستند، در قالب کتاب "شنود" برای دوست داران کتاب آماده شده تا بیش تر در باب تجربه های نزدیک به مرگ بخوانند.
گزیده کتاب: بخشی از کتاب شنود سالها قبل، وقتی در دوره آموزشی مشغول غواصی بودم، در چند متر زير آب گير كردم و نزديك بود غرق شوم. آن لحظات وقتی به سطح آب نگاه میكردم، خورشيد را مانند يك گوی نورانی بر سطح آب میديدم كه هر لحظه آرزو داشتم به آن نزديك شوم. آنجا مسير نور خورشيد را شبيه يک دالان نورانی به سمت بالا ميديدم. حالا پس از سالها كه از آن روز میگذشت، يكبار ديگر همان اتفاق افتاد! تمام دنيا سياه شد. فقط بالای سرم را میديدم که يک نقطه بسيار روشن میدرخشيد. سينهام سنگين بود. توجه من از آن نقطه نورانی به پايين پايم در همان اتاق کوچک جلب شد. يكباره ديدم پيرمردی بسيار نورانی و مهربان كه نمیتوانم زيبايی چهره و محبتش را وصف كنم، با فاصله کمی روی سينهام نشسته! با مهربانی به من لبخند زد و گفت: میخواهی با من بيايی؟ آمدهام جان تو را بگيرم، آماده هستی؟ من كه وحشت تمام وجودم را گرفته بود، مات و مبهوت نگاهش كردم. مثل نگاه ملتمسانه يک دانش آموز در سر جلسه امتحان، وقتی امتحان تمام شده و او هيچ جوابی ننوشته نگاهش کردم. به خودم قوت قلب دادم و گفتم: بد نيست همراهش بروم. من که در زندگی خيلی کارهای مهم و خوب کردهام و آدم خيلی خوبی بودم. برای همين دستانم را به سمت حضرت عزرائيل بلند کردم تا مرا همراهش ببرد. خيلی خيالم از خودم راحت بود. به خودم اعتماد داشتم و مطمئن بودم به بهشت خواهم رفت! بدنی شبيه من روی تخت بيمارستان بود و خودم در مقابل پيرمرد!
تعداد کل : 42
بدون وضعیت : 17
در حال مطالعه : 8
در قفسه : 11
در کتابخانه : 6
خراب : 0
گمشده : 0