(زندگی محمدرضا پهلوی) دانستنیهای انقلاب اسلامی 31
این کتاب روایتگر زندگی ‹‹محمدرضا پهلوی›› از تولد تا مرگ است. شیوه ی طرح افکار ، احساسات ، انگیزه ها و عکس العمل های شاه سابق ایران ، بخصوص واکنشها و موضع گیریهای اتخاذ شده در مواقع بحرانهای سیاسی ، در این کتاب به گونه ای است که او را از قالب تشریفاتی معمول خارج کرده ، با نثری و خاطره گونه اسلوب تازه ای از نوشتار و زندگی نامه های تاریخی و سیاسی او ارایه می کند.
گزیده1: 18 سالم بود که وارد دانشگاه شدم، یک دختر ساده و بیشیله و پیله بودم که توشه سفرم فقط یک چمدان دستی بود و تمام آمال و آرزوهایم را با خود بغل کرده بودم و از شهرمان آمده بودم تهران. آمده بودم تا خودم باشم، آمده بودم تا از این به بعد کاری را که دوست دارم را انجام دهم. آمدم تا برای پدر و مادرم یک دختر مستقل و قوی باشم. درسخوانده بودم و در رشته مدیریت در دانشگاه سراسری تهران قبول شدم پدر و مادرم هردو در بانک کار میکردند و با خود تصور میکردند که من هم در رشته مدیریت درس بخوانم و بتوانند برای من در بانک کار دست و پا کنند که شاید حقوق و مزایای خوبی داشته باشم و مستقل باشم و آیندهای مطمئن در پیش رو داشته باشم و من هم مثل تمام جوانهای دیگر دلم دنبال کردن آرزوهای رنگی و قشنگ خودم را میخواست. دو خواهر داشتم که یکی سوم دبیرستان و دیگری از من 4 سال بزرگتر بود و درسش تمام شده بود و به تازگی مشغول کار در یک بیمارستان شده بود، او رشته پرستاری خوانده بود و بسیار هم باهوش و درسخوان بود. صبح زود راه افتاده بودم که به اول وقت اداری برسم و بتوانم زودتر ثبتنام کنم از ابتدای جاده با تمام چیزهایی که حال مرا آنجا زیبا و رنگی میکرد حرف میزدم و خداحافظی میکردم. از بین جنگلها که رد میشدیم، درختها با حرکت نسیم برایم دست تکان میدادند و برایم آرزوی موفقیت میکردند.
تعداد کل : 46
بدون وضعیت : 20
در حال مطالعه : 2
در قفسه : 8
در کتابخانه : 16
خراب : 0
گمشده : 0