این کتاب کمحجم تمامی حوادث منتهی به صلح امام را با نثری ساده و در قالب داستان به تصویر کشیده و برای نوجوانان بسیار مناسب است.
نویسنده برخلاف سایر کتب دینی و تاریخی با ایدهای جذاب مخاطب را به سفری در گذشته دعوت میکند تا جایی که خواننده در همهی صحنهها حضور داشته و خود را تماشاگر چگونگی شکلگیری تصمیمها و حواشی جلسات خصوصی نیز میبیند.
در کنار داستانمحور بودن کتاب، بیشتر پاراگرافها به مستندات موجود ارجاع داده شده است که از دیگر ویژگیهای مهم این کتاب بهشمار میآید.
عناوین اصلی کتاب شامل: این اثر قصد دارد تصویری واضح و صحیح از مسأله پر اهمیت صلح امام مجتبی علیه السلام را در ذهن نوجوان ایجاد کند و مخاطب را با حوادثی که به دنبال این واقعه رخداد نمود، آشنا سازد. مقدمه؛ من فرزند پیامبر هستم؛ بیعت با خورشید؛ دو جاسوس با سکّه های طلا؛ آیا آرزوی مرگ داری؟؛ پیراهن خونین خلیفه؛ سربازان سرخ می آیند؛ عروس زیبا در کجاست؟؛ پیش به سوی شام؛ فدایی سکّه ها هستم؛ چرا هیچ کس جواب نمی دهد؟؛ فرمانده ما کجا رفته است؟؛ فقط با شمشیر به دیدارت می آیم؛ تیر بر قلب خورشید؛ همه ما، آماده کشتن تو هستیم؛ عشق یک میلیون درهم !؛ ما زندگی را دوست داریم؛ در کمین خورشید نشسته ام؛ چرا یاران خود را رها کرده ای؟؛ آیا می خواهی به ثروت و ریاست برسی؟؛ در قصر مدائن، تنها مانده ام؛ کاش دیگر روی شما را نبینم!؛ حماسه ای بزرگ امّا ناشناخته؛ متن صلح نامه؛ اگر یاران وفا داری داشتم؛ شمشیرها و نیزه ها را به مسجد بیاورید؛ در اوج مردانگی؛ کاش پیش از این مرده بودی!؛ هر کس مرا می شناسد که می شناسد؛ به سوی مدینه می رویم
گزیده کتاب
گزیده1:
حتما نام عبّاس، عموی پیامبر را شنیدهای ؟ او دو پسر دارد یکی به نام عبد اللّه و دیگری به نام عُبید اللّه .
این دو برادر امروز در کوفه هستند و هر دو از علاقمندان به امام حسن(ع) میباشند .
اما اگر با من تا آخر کتاب همراه باشی متوجّه میشوی که چگونه، راه این دو برادر از هم جدا شده و یکی از آنها (عبید اللّه) بزرگترین ضربه را به حکومت امام حسن(ع) میزند .
نگاه کن ! عبد اللّه بن عبّاس، از جا بر میخیزد و در کنار منبر میایستد رو به مردم میکند و میگوید : «ای مردم ! این آقا فرزند پیامبر شما و جانشین امام شماست، برخیزید و با او بیعت کنید» !
با تمام شدن سخن عبد اللّه بن عبّاس همه مردم، آمادگی خود را برای بیعت کردن با امام حسن(ع)، اعلام میکنند و در جواب عبد اللّه بن عبّاس میگویند : «ما بسیار امام حسن(ع) را دوست داریم، به راستی که او شایسته خلافت میباشد» .
مردم دسته دسته به سوی امام میروند و با او بیعت میکنند .
همسفر خوبم !
امام حسن(ع) وقتی هجوم مردم را برای بیعت میبیند از آنها قول میگیرد که همواره به سخنان و دستورات او گوش فرا دهند و مردم نیز با صدای بلند میگویند : «ما همه گوش به فرمان تو هستیم» .
آیا میدانی چند نفر در کوفه با امام حسن(ع) بیعت میکنند ؟
بیش از چهل هزار نفر
اکنون بیعت با امام تمام شده است، و امام حسن(ع) زمام حکومت را به دست میگیرد، و برای شهرهای مختلف فرماندارانی را منصوب میکند، عبد اللّه بن عباس را به سوی شهر بصره میفرستد .
امام حسن(ع)، دو ماه به بررسی اوضاع میپردازد و سعی میکند مسائل داخلی را سر و سامان بدهد .
البتّه لازم است بدانی که محدوده حکومت امام حسن(ع) فقط عراق نیست، بلکه تمام مناطق اسلامی (به غیر از شام) زیر نظر کوفه اداره میشوند .
آری کوفه به منزله پایتختی برای حجاز (مکه و مدینه)، یمن، ایران و . . . به شمار میرود .
گزیده2:
دو جاسوس با سکّههای طلا
حتما میدانی که معاویه از زمان عثمان (خلیفه سوم) تاکنون، هنوز بر شام حکومت میکند و او با حیله و نیرنگ توانسته حکومت خود را بر آنجا ثابت نماید .
اگر چه حضرت علی(ع) به جنگ او رفت و در صفین جنگ سختی در گرفت؛ امّا درست در زمانی که مالک اشتر تا پیروزی فاصله زیادی نداشت معاویه دستور داد تا قرآنها را بر سر نیزه کنند و با این کار، مردم کوفه را فریب داد و مانع پیروزی سپاه حق شد .
اکنون، امام حسن(ع) به حکومت رسیده است، او ریشه و اساس فساد را هدف قرار میدهد .
آری، معاویه و حکومت او ریشه همه فسادهایی است که در امّت اسلامی روی میدهد .
امام حسن(ع) به خوبی میداند که معاویه میخواهد اسلام را از بین برده و همه زحمتهای پیامبر را نابود نماید .
اکنون ماه ذی الحجّه است و امام حسن(ع) نامهای به معاویه مینویسد : «همانا پدرم علی بن ابی طالب به دیدار خدا رفته و او مرا به عنوان جانشین خود معرفی کرده است . ای معاویه ، به خوبی میدانی که امر رهبری بر مسلمانان ، حق ما اهل بیت است ، پس از تو میخواهم که از خدا بترسی و با من بیعت کنی و حکومت شام را به من بسپاری . بدان که اگر این پیشنهاد را قبول نکنی من همراه با سپاهی بزرگ به سوی تو خواهم آمد»
نامه امام به دست معاویه میرسد، اکنون، معاویه، مشاوران خود را جمع میکند و از آنها میخواهد که به طرح نقشهای برای مقابله با امام حسن(ع) بپردازند .
طبق نقشه این نامه برای امام حسن(ع) فرستاده میشود : «ای حسن بن علی ! مگر فراموش کردهای که در صفین ، ابو موسی اشعری ، پدر تو را از حکومت ، کنار زد ، حال چگونه شده است که تو حقّ پدر خود را میطلبی در حالی که حقّ خلافت به من واگذار شده است» .
همچنین در این جلسه مهم، معاویه تصمیم میگیرد که دو جاسوس به عراق بفرستد یکی به شهر کوفه، و دیگری به شهر بصره .
این دو جاسوس وظیفه دارند تا با خرج کردن سکّههای طلا، مردم این دو شهر را نسبت به حکومت امام حسن(ع) بدبین کنند و در میان مردم آشوب و فتنه ایجاد کنند .
موقع حرکت است و جاسوسان معاویه میخواهند به سوی عراق حرکت کنند .
معاویه نزد آنها میآید و با آنها سخن میگوید و به آنها وعده پول و مقام میدهد و از آنها میخواهد برای ترور امام حسن(ع) و یاران مهم او تلاش نمایند .
همسفر خوبم !
اکنون دیگر جان امام حسن(ع) در خطر است، بیا دعا کنیم تا خداوند، امام مهربان ما را از شرّ دشمنان حفظ نماید