تمنای وصال
بیان برخی از درخواستهای امام مهدی(ع) از شیعیان خویش با استناد به بعضی از تشرفات علمای شیعه به خدمت آن امام است. در این نوشتار انتظارات امام زمان از شیعیان خویش و وظایف آنان در قبال آن اما با توجه به سخنانی که ایشان در دیدار برخی از علما نسبت به آن تأکید داشتند، بیان شده و بایستههای انتظار و نیز رعایت برخی از امور در عصر غیبت، از منظر آن امام تبیین شده است. در همین زمینه نگارنده به تقاضای امام مهدی از شیعیان خود در زمینه احترام به پدر و مادر، نماز اول وقت، خدمت کردن به اهلبیت(ع) و دین و آئین تشیع، تألیف کتابهای مفید برای افزایش آگاهی شیعیان نسبت امام زمان خویش، خدمت کردن به خلق خدا، اشک ریختن بر مصایب امام حسین(ع) و عزاداری برای آن امام، توبه و دوری از گناه، افزایش شناخت نسبت به آن امام، رعایت حجاب و حیاء، توجه به اذکار و ادعیه در نماز، خواندن صحیفه سجادیه، کسب مال حلال، دعا برای ظهور ایشان و رعایت انصاف با مردم اشاره نموده و نقل قول برخی از عالمان شیعی از آن امام در این موارد را منعکس کرده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: حجت الاسلام اعتمادیان نقل می کنند : در ایامی که در انگلستان جهت تبلیغ رفته بودم, با خانمی مواجه شدم که برایش حادثه ای عجیب اتفاق افتاده بود .آن زن می فت: من مسیحی بودم روزی جوانی به خواستگاری ام آمد که مسلمان شیعه بود و تنها شرط ازدواجش هم را شیعه شدن من مطرح کرد. من ابتدا فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. آن جوان که پزشک هم بود خیلی در این زمینه مرا یاری کرد. مسایل بسیاری برایم حل شدجز طول عمر حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف که واقعا برایم قابل تصور نبود, بالاخره شیعه شدم و زندگی را با همسرم آغاز نمودم. پس از سالها تصمیم گرفتیم به حج برویم به محض ورود به مسجد الحرام با اولین نگاه به کعبه حال عجیبی بر من عارض شد که واقعا توصیف شدنی نیست . با فرارسیدن زمان اعمال حج , وقتی به سرزمین منا رفتیم, همسرم را گم کردم. به زبان انگلیسی از هر کسی آدرس یا نشانی می پرسیدم کسی نمی توانست مرا راهنمایی کندخسته شدم و در گوشه ای با اضطراب نشستم ..ساعت ها گذشت و نزدیک غروب شد.نمی دانستم چه کنم که ناگهان مردی در مقابلم ایستاد. با زبان فصیح انگلیسی حالم را پرسید و فرمود: بلند شویم با هم برویم رمی جمرات, الان وقت می گذرد...هنگام خداحافظی فرمود: وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم, در طول عمر ما نیز شک نکن, سلام مرا به دکتر ( شوهرت) برسان. (کتاب تمنای وصال/ صفحه 107 و 108 )
تعداد کل : 8
بدون وضعیت : 4
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 1
در کتابخانه : 3
خراب : 0
گمشده : 0