وقتی در تاریخ به دنبال بهترین سبک های زندگی می گردیم یکی از بهترین گزینه ها را در زندگی شهدا پیدا می کنیم، شهدایی که در زمانی نزدیک به زمان ما زیسته اند و در شرایطی مشابه با شرایط زندگی ما زیستن به سبک اسلامی را تجربه کرده اند. از طرفی با نگاه به توصیه ها و تأکیدات رهبر معظم انقلاب در مورد خانواده و نقش خانواده در شکل گیری جامعه اسلامی، بر آن شدیم تا الگوهایی از زندگی خانوادگی شهدا دستچین کرده و در اختیار علاقه مندان به فرهنگ شهید و شهادت قرار دهیم. به رنگ صبح کتابی است حاوی خاطرات شهدا در محیط خانواده، خاطراتی که سبک زندگی شهدا در محیط خانواده و ارتباط ایشان با اعضای خانواده را به تصویر می کشد، شیوه گلچین و دسته بندی خاطرات به گونه ای است که بتواند الگوی زندگی جامعه امروز قرار گیرد، این کتاب 101 خاطره از شهدای والامقام را در هشت فصل به دوست داران شهدا تقدیم می کند. کتاب به رنگ صبح داعیه دار این مطلب است که می تواند با الگوهایی که در خود جمع آوری کرده، زندگی ما را به سبک زندگی شهدا نزدیک تر کند. موضوعات احترام به والدین، ارتباطات اجتماعی خانواده، همسرداری، معنویت و مقابله با گناه در خانواده، برنامه ریزی و اوقات فراغت، ازدواج، تربیت فرزند و اقتصاد در خانواده فصل های هشت گانه کتاب به رنگ صبح را تشکیل می دهد. این محصول قرار است امسال خودش را به سفره معنوی زائران مناطق عملیاتی برساند و با تخفیف ویژه در اختیار علاقه مندان قرار گیرد.
گزیده کتاب
گزیده1:
بنای ازدواجم با مصطفی عشق او به ولایت بود، دوست داشتم دستم را بگیرد و از این ظلمات و روزمرگی بیرون بیاورد، همین مبانی بود که مهریه ام را با بقیه مهریه ها متفاوت کرده بود. مهریه ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت(ع) و اسلام هدایت کند، اولین عقد در شهر صور(لبنان) بود که عروس چنین مهریه ای داشت، یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه اش نداشت. در ذیل موضوع دیگری با عنوان خدا ببخشه که در فصل همسرداری این کتاب آمده است، می خوانیم: از دستش خیلی ناراحت بودم، منتظر نشسته بودم تا برگردد، می خواستم حرف های دلم را به او بزنم، کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد و نتوانستم چیزی بگویم، مجید به طرفم آمد، کنارم نشست و گفت: «می دونم از دستم ناراحتی، الآن مسجد بودم، بعد از نماز زیارت عاشورا خوندم و توی سجده آخرش، از خدا خواستم به خاطر این که باهات بد حرف زدم منو ببخشه». در بخش احترام به والدین این کتاب موضوعی با عنوان احترام چنین مطرح شده است: وقتی که کار اشتباهی انجام می داد، مادر از دستش عصبانی می شد و با تندی با او برخورد می کرد، حسین سرش را پایین می انداخت و به حرف های مادر گوش می کرد، دلم برایش می سوخت و می گفتم: «یک چیزی بگو و از خودت دفاع کن.» می گفت: «نباید به پدر و مادرمون بی احترامی کنیم. اگه اشتباهی هم کردیم باید به اون پی ببریم تا دوباره تکرارش نکنیم». در بخش دیگری از این کتاب با عنوان اقتصاد در خانواده در ذیل موضوع ضروریات آمده است: هردوتایمان اهل سادگی بودیم و از تجملات بیزار، اول زندگی مان بود و این خصلت، خوش می درخشید، دو تا اتاق از خانه پدریش مانده بود که فرش کردیم، جهیزیه ام را هم با مهدی بردیم و چیدیم، آن قدر کم بود که پشت یک پیکان استیشن جا بشود، فقط وسایل ضروری زندگی را داشتیم و به همین سادگی زندگی مان شروع شد.