ازدواج، مشکلات و راهکارها در نگاه استاد علی صفایی
این کتاب شامل سه فصل است؛ فصل اول، (در کلاس درس) که به ترتیب به (ضرورت ازدواج) که بیشتر جواب کسانی که برای تشکیل خانواده إن قلت میاورند، می باشد. (آموزش های قبل و بعد از ازدواج) مربوط به زندگی و ازدواج خود مؤلف است که با حضور و راهنمایی حاج آقای صفایی همراه بوده است. بعد هم به (مشکلات و راه کارها) پرداخته است. این بخش همانگونه که از اسمش پیداست به مشکلاتی که در زندگی رفقای مولف وجود داشته است و نقطه نظراتی که استاد صفایی به آن ها پرداخته گردآوری شده است. آخر فصل اول هم به معیارهایی برای (وساطت و اصلاح) از نظر آقای صفایی پرداخته است. فصل دوم مصاحبه ای با خانم حق بین، همسر مرحوم استاد که تحت عنوان (جستارهایی از زندگی خانوادگی استاد) ذکر شده است. سومین و آخرین فصل هم (زیر یک سقف بلند) داستان زندگی مولف، بعد از رحلت آقای صفایی است و در پایان هر داستان مثل دفتر اول یکی دو جمله از کتاب های استاد برای نورانیت و استناد آورده شده است. حرف دل ● دفتر ازدواج شماره ● معیار سنجی ● فصل اول: در کلاس ازدواج ● الف) ضرورت ازدواج ● درس خداشناسی ● علم مذبوح ● اول آزادی بعد علم آموزی ● خوشی یا خوبی؟ ● لباس گرم و زمستان ● آمادگی ازدواج ● فقر و ازدواج ● حجت را بر خدا تمام کن ● ب) آموزش های قبل از ازدواج ● ناخواستگاری ● به تقلید پرواز نکن ● بدیهای ازدواج، خوبی آن هستند ● معیار انتخاب همسر ● بدتر از آنچه هست بگو ولی بهتر باشی ● شرط ها را قبول کن ● سن ازدواج ● در کار خیر ● مهرالسنه ● دست های پیدا و پنهان خدا ● مرد زندگی ● مرد یا مهر؟ ● حصار امن ● ج) آموزش های بعد از ازدواج ● به اندازه نیاز محبت کن ● گعده ها و طعنه ها ● توکل ● آموزش ● با هم به سوی خدا! ● با پای همسرت راه برو ● در قهرها جای برای بازگشت بگذاری ● مشورت ● بزرگداشت ● مهر مادر، فراغت همسر ● مدیریت میهمان داری ● میانهروی ● د) مشکلات، را ه کارها ● ازدواج آرمانی ● آرامش حضور ● اهرم های تربیتی ● تحول نگرش ● زن این جوریش خوبه ● تکبر صفتی پسندیده ● اعجاز شلغم ● خاطره خوب در برابر خاطره خوب ● جبران ● دوری از مواضع تهمت ● والعاقبة للمتقین ● و) وساطت و اصلاح ● وساطت ● صداقت ● مورچه خوار ● زمینه سازی ● اعلی حضرت پنگوئن ● عزیز یا ذلیل ● اصلاح ● حکمیت جولانگاه آزمون و خطا نیست ● علاج واقعه قبل از وقوع ● مقوای لای چینی ● تائب درمانی ● داغ دل ● فریاد ● فصل دوم: جستارهایی از زندگی خانوادگی استاد ● اشاره ● آشنایی و ازدواج ● ملاک ارزش ● رازداری ● ارتباط با خانواده همسر ● عهده داری ● قهرها و آشتی ها ● تسلط بر رفتارها و حالت ها ● آماده بودن و آمادگی دادن ● عشق به نماز ● تربیت کودک ● جای خالی تان پرشدنی نیست ● فصل سوم: زیر یک سقف بلند ● تلاطم ● تا مرز جنون ● اوهام و خیالات ● واقعیت ● بوی عطر تعقل ● مدیریت مشکلات ● گرانبهاترین لباس ● موریانه ای به نام سکوت ● آموزش آشپزی ● قاعدهی بازی ● یک ترفند ● زندگی دوباره ● زن مشرق زمین ● راه و همراه ● تشکری از غیب ● روز مادر ● جرقه های کوچک، شعله های بزرگ ● استخوان کج ● طعم گس زندگی ● امواج عشق از کنار کعبه ● یک حرکت فوق حرفه ای ● دعایی صاف و آفتابی ● مادرانه ● پاسخی بعد از هجده سال ● حکایت هم چنان باقی ● فهرست منابع
گزیده1: هر بار که او را می دید می پرسید: تو ازدواج نکردی، هنوز عذبی؟ جوان که از سؤا ل های سمج ایشان کلافه شده بود برای رهایی از ادامه این بحث گفت: حاج آقا آخه شما چه اصراری به ازدواج من دارید؟ من طلبه هستم، این همه راه از شهر خودم نکوبیدم بیام قم، وزر و وبال خودم رو زیاد کنم. من اومدم قم درس بخونم، پس اولویت با تحصیل علمه و هر چیزی که مانع این امر باشه مردوده.درس خوندن بدون این وزر و وبال ها هم سنگینه، چه برسه به اینکه بخوام مشکلات خودم رو زیادتر از اینی که هست هم بکنم. حاج آقا در جوابش گفت: صغری کبرات خوبه ولی نتیجه ات نه! اگه من الآن دست تو رو بگیرم و نگذارم سر درس بری تو چه کار می کنی؟ تو باید اول دست خودت رو رها کنی تا بتونی سر درس حاضر بشی! اگر شما موانعی مثل غریزه ها، هیجانات، اسارت ها و...رو برطرف نکرده باشی، تو هم بخواهی دنبال علم باشی، اونا مانع اند! غریزه ونیاز جنسی، این همه قیافه های بزک کرده توی کوچه و خیابو نها که تا فیها خالدون خیال من رو تسخیر و فکر من رو به زنجیر می کشن، چه جوری به مغز من اجازه تفکر و مطالعه می دن؟! تو میدونی اگر از این غل و زنجیر شهوت آزاد نشی،علم برای تو مثل شیری میمونه که توی ظرف و کاسه ی فاسد و مسموم ریخته باشی؟ وقتی درون تو، وقتی ظرف وجودی تو از این زنجیرها آزاد نشده باشه، برفرض درس هم بخونی برای خدا نیست، برای انجام وظیفه نیست، شمشیر دودمی میشه که از هر طرف فرود بیاد منجر به هلاکتت می شه؛ آخه بعد از این که آقا عالم شد حتما میخواد به فلان مدرسه دخترانه یا دانشگاه هم برای تدریس راه پیدا کنه و اون جاست که نمایش ها شروع می شه! من که هنوز در بند شهوت و اسیر قیافه های آن چنانی هستم چه جوری می تونم توی این فضا برای خدا کار کنم؟! چه جور می تونم خودم را، علمم را، بزرگیم را در چشم ها نیارم و اون ها رواسیر خودم نکنم؟ و این علم یعنی شیری که توی ظرف فاسد ریخته شده.
تعداد کل : 5
بدون وضعیت : 5
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 0
در کتابخانه : 0
خراب : 0
گمشده : 0