پرسش ها و پاسخ های دانشجویی 15
آنچه پیش رو دارید، بخشی از سؤالات حوزه (اندیشه سیاسی) است که از سوی پژوهشگران ارجمند پاسخ داده شده است.
گزیده1: دین و سیاست، یکی از موضوعاتی است که از دیرباز مورد بحث و کنکاش اندیشمندان حوزه دین و سیاست بوده است. حاکمان، پادشاهان و فرمانروایان مستبد و ظالم، همواره چنین وانمود کرده اند که دین و سیاست دو مقولة جدا از هم هستند؛ امور سیاست و حکومت، مربوط به حاکمان و فرمانروایان است و امور دین به روحانیان سپرده شده است و هیچ یک نباید در کار دیگری دخالت کند. این اندیشه هم پادشاهان، حاکمان و سلاطین را راضی و خشنود می کرد و هم پسند خاطر روحانیون عافیت طلب بوده است. این اندیشه از غرب ریشه گرفته است. روحانیون مسیحی با راحت طلبی و عافیت طلبی دین را وسیله ای برای تأمین معاش و خوش گذرانی خود قرار دادند و از دخالت در امور اجتماعی و سیاسی که مستلزم تقابل با حاکمان و فرمانروایان بود، پرهیز می کردند و حاکمان و فرمانروایان نیز با دینی که کاری به اجتماع و سیاست نداشته باشد، مخالفتی ندارند. از این رو، در غرب روحانیون به عنوان متولیان دین و حاکمان و فرمانروایان به عنوان متولیان اجتماع و سیاست، هر یک مسیری جدا از هم را برگزیدند؛ اما اسلام برخلاف تعالیم تحریف شده مسیحیت، درباره امور اجتماعی و سیاسی و اداره جامعه، تعالیم ارزشمندی ارائه کرده است و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله خود نخستین حکومت و جامعه اسلامی را بنیان نهاد و حکومت های مهم عصر خویش را به پذیرش اسلام دعوت کرد. با این حال، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله و انحراف خلافت، زمینه جدایی دین از سیاست در جامعه اسلامی فراهم شد و معاویه که در سال چهلم هجری به خلافت رسید، گفت: «من با شما بر سر نماز و روزه نمی جنگیدم؛ بلکه می خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم»
تعداد کل : 2
بدون وضعیت : 0
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 0
در کتابخانه : 2
خراب : 0
گمشده : 0