یک سؤال این است که طبق آیه قرآن، پیامبر(ص) خاتم الأنبیاء است و نه خاتم الرسل؛ پس چه اشکالی دارد که بعد از وی رسولان دیگر نیز بیایند؟ شهید در جواب این شبهه می گوید که بین رسول و نبی فرقی نیست.
در بحث بعدی شهید این نکته را بیان می کند که با آمدن پیامبر اسلام(ص)، نبوت تشریعی و نبوت تبلیغی به پایان رسیده است. در شرائع سابق انبیائی که مبعوث می شدند و صاحب شریعت نبودند مردم را به سوی نبوت تشریعی دعوت می کردند چه آنکه در آن عصر تکامل فکری بشر هنوز به درجه ای نرسیده بود که نبوت تشریعی بتواند جانشینی خارج از دائره نبوت داشته باشد. و لذا نیاز به نبوت تبلیغی پیش می آمد. ولی در شریعت خاتم، از آنجا که تکامل بشر به آن مرحله رسیده است که بتواند محافظ و جانشین شرائع سابق شود، علم و عقل در اسلام جانشین نبوت تبلیغی قرار داده شده است. و این دو امر شریعت را به سوی جلو سوق می دهد. و این علما و مجتهدین حقیقی هستند که طبق فرمان امیرالمؤمنین(ع) فروع را از اصول استخراج می کنند و اعتراضاتی را که در هر زمان پدید می آید پاسخ گفته مشکلات پیش آمده را حل کنند، و اسلام را بر طبق مقتضیات زمان جلو می برند. در این کتاب مرحوم شهید، وظائف و صفات این علما بیان شده است.
با مطالعهی این کتاب پاسخ سوالات زیر رو میشه پیدا کرد: ۱.چرا بعد از اسلام شریعت جدیدی نیامد؟ ۲.چرا دعوت به قوانین خدا، به دین، پایان یافت مگر علت حضور پیامبران متعدد عوض شدن شرایط زمانه نبود، مگر بعد از پایان یافتن دعوت به شریعت مقتضیات زمان ثابت میماند؟ ۳.چرا حتی بعد از پایان یافتن شریعت، نبوت ادامه نداشت؟ چرا پیامبرانی نبودند تا دین اسلام را تبلیغ کنند؟ ۴. بعد از پیامبر خاتم علما وظیفهی تبلیغ دین را بر عهده میگیرند، با این وجود آیا نیازی به امام هست؟