صد خاطره از دوران زندگی شهید مهدی باکری
«یادگاران» عنوان کتاب هایی است که بنا دارد تصویرهایی از سال های جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شده، برای آن ها که آن سال ها را ندیده اند نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتا بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعه ها و بازگفته ها. خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن مردها بوده اند و آن واقعه ها رخ داده اند؛ نه در سال ها و جاهای دور، در همین نزدیکی. در جلد سوم از سری کتاب های «یادگاران»، در روایتی داستانی به بازنویسی صد خاطره از دوران زندگی شهید «مهدی باکری» - متولد 1333 در میاندوآب - می پردازد. او با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت، مبارزه کرد و حماسه آفرید؛ تا این که در آخرین عملیات خود به عنوان فرمانده لشکر 31 عاشورا در 25 بهمن 1363 در هورالعظیم به شهادت رسید و پیکر نورانی اش با آب عجین گشت.
گزیده1: از توی ماشین داشت اسلحه خالی میکرد؛ با دو - سه تا بسیجی دیگر. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید چقدر کار کرده. کارش که تمام شد هم این که از کنارمان داشت میرفت به رفیقم گفت «چه طوری مشد علی؟» به علی گفتم «کی بود این؟» گفت «مهدی باکری؛ جانشین فرمان ده تیپ» گفتم «پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟» گفت «یواش یواش اخلاقش مییاد دستت». زندگی مرد پر از فرمولهای پیچیده و حساب و کتابهای عجیب و غریب نبود. ساده بود، مثل همه آنهایی که در لشکر عاشورا هستند. با این همه هنوز خیلی فاصله هست بین این خاطرهها و آنطوری که او زندگی کرد. اینها فقط صد خاطره، صد تصویر هستند از او.
تعداد کل : 1
بدون وضعیت : 0
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 0
در کتابخانه : 1
خراب : 0
گمشده : 0