زندگی نامه داستانی شهید محمد بروجردی
«محمد، مسیح کردستان» به صورت زندگینامه داستانی درباره شهید محمد بروجردی نوشته شده است. وی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی بود که توانست با حُسن برخورد و ابتکار عمل هایی که داشت، کنترل منطقه کردستان را به ایران باز گرداند. از این رو، وی را مسیح کردستان می نامند. فرماندهان شهیدی چون صیاد شیرازی، متوسلیان، همت، ناصر کاظمی و کاوه برخی از چهره های شاخصی هستند که از آنها در کتاب «محمد، مسیح کردستان» سخن رفته است.
گزیده کتاب گزیده۱: ناگهان بی سیم چی صدایی غیرمنتظره شنید (می دانم بروجردی آنجاست. می خواهم او را نصیحت کنم. من فرمانده دمکرات این منطقه هستم) بروجردی گوشی را قاپید و با طمأنینه گفت: بروجردی هستم، بفرمایید. _میشناسمت خیلی در کردستان اسم در کردی، اما هنوز با مرد رودرو نشدی. _بهتر است مثل دو مرد باهم حرف بزنیم. خنده فرمانده دمکرات در گوشی پیچید و ادامه داد: شنیده ام خیلی از کردها عاشق مرامت شده اند؛ اما فکر نمی کردم تا این حد احمق باشی. _اگر مایل نیستی شرافتمندانه حرف بزنی، بهتر است بقیه حرف ها بماند برای عملیات امشب. فرمانده با خشم جواب داد: زبان تیزی داری؛ فرمانده قلب های پیشمرگان. _معلوم است خیلی از پیشمرگان را زیر شکنجه مجبور به اعتراف کرده ای. _قاسملو قسم خورده اگر شما بتوانید جاده سردشت_پیرانشهر را پس بگیرید، زنش را طلاق بدهد. _پس به قاسملو پیغام بدهید، هم ما این جاده را پس خواهیم گرفت و هم او زنش را طلاق نخواهد داد. بی سیم را قطع کرد و به ناصر کاظمی، فرمانده تیپ ویژه شهدا گفت: امشب با یک خرس تیر خورده طرفی. تا قبل از سپیده صبح، کار را تمام کنید... کمی تامل کرد و گفت: لعنت بر شیطان. چرا باید تحت تاثیر چرندیات این فرمانده قلدر قرار بگیرم؟ تا می توانید اسیر بگیرید و کمتر خون بریزید.
تعداد کل : 1
بدون وضعیت : 1
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 0
در کتابخانه : 0
خراب : 0
گمشده : 0