مجموعه داستان طنز دفاع مقدس 7 برای نوجوانان
مجموعه داستانهایی کوتاه از خاطرات رزمندگان ایرانی در طول دوران جنگ هشت ساله بین ایران و عراق است. در این نوشتار با هدف پاسداشت مقام شهدای ایرانی و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت و انتقال این فرهنگ به نسل جوان و نوجوان امروزی، چندین داستان از سیره و شخصیت شهدای جنگ و رزمندگان ایرانی و اخلاق آنان نقل شده است. نویسنده به همین منظور به بیان داستانها حکایاتی در مورد صبر و مقاومت شهدا، ایثار و اخلاص آنان، مظلومیت و حقانیت آنان، شور و نشاط آنان در جبهههای جنگ، الگو گرفتن آنان از فرهنگ عاشورا، اخلاق اسلامی آنان، عبادت و راز و نیاز آنان با خداوند متعال، عشق آنان به قرآن و اهلبیت(ع) و فرهنگ ولایت پرداخته است.
گزیده1: احمد احمد. احمد کاظم این صدایی بود که از داخل بی سیم امد. مجید گوشی بی سیم را برداشت و گفت: کاظم به گوشم بفرمایید. کسی از داخل بی سیم گفت: پس چرا این بچه های سکلی نیامدند؟ این جا وضع خرابه! بچه ها یه کمی گوگوری مگوری شدند. مجید گفت: کجا بیاییم؟ بیاییم موقعیت عباس پور؟ ها؟ صدا دوباره از داخل بی سیم پاشید بیرون و سنگر فرماندهی را پر کرد و کسی گفت: اره جلدی بیایید! زود زود زود. حاجی چشم براهه، راستی پس این انار چه کار می کنه؟ قرار بود انار این جا باشه!
تعداد کل : 1
بدون وضعیت : 0
در حال مطالعه : 1
در قفسه : 0
در کتابخانه : 0
خراب : 0
گمشده : 0