نوشتار حاضر یکی از آثار ارزشمند جناب آقای دکتر تیجانی است و همان طوری که خودشان در مقدمه کتاب ذکر فرموده اند حاصل تجربیات خیر و شر، تلخ و شیرین در گوشه گوشه این جهان پهناور است که با رنج سفر و تحمّل زحمات و مشقّات فراوان که اغلب سفرها همراه با ریسک خطر جانی بوده است می باشد.
هر کس این کتاب را مطالعه کند به خوبی در می یابد که دست عنایت، هدایت و حمایت پروردگار همواره با او همراه بوده تا او موفق به هدایت گمراهان و یا جستجوگران حقیقت به سوی راه نجات که همان مکتب اهل بیت (ع) است گردد.
محمدتیجانی السماوی در سال ۱۳۱۵ش در شهر «قوضه» در جنوب تونس متولد شد. تحصیلات خود را تا مدارج دبیرستان و پیشدانشگاهی گذراند. پس از استقلال تونس از فرانسه استادیار مؤسسات پیش دانشگاهی شد. پس از ۱۷ سال تدریس به دانشگاه سوربون رفت و بیش از ۸ سال به بررسی و تطبیق ادیان توحیدی سه گانه پرداخت و پس از اخذ لیسانس تحقیقات تخصصی در این زمینه از دانشگاه سوربن فارغالتحصیل شد و همچنین در رشته فلسفه و علوم انسانی و پس از آن در رشته تخصصی تاریخ و مذاهب اسلامی از این دانشگاه دکترای درجه ۳ و سپس دکترای بینالمللی اخذ کرد. تیجانی از پیروان اهل سنت و فرقه مالکی بود. او در ده سالگی حافظ نیمی از قرآن کریم بود. در جوانی و پس از شرکت در کنفرانس مربوط به اعراب مسلمان در مکه تحت تأثیر وهابیت قرار گرفت و به تفکرات آنها گرایش پیدا کرد. برای آشنایی بیشتر با اندیشههای وهابی به لیبی، مصر، لبنان، سوریه، اردن و عربستان سفر کرد. به او پیشنهاد اقامت در دانشگاه الازهر مصر داده شد. او در یکی از سفرهایش به لبنان با دکتر منعم از اساتید دانشگاههای عراق که شیعی مذهب بود آشنا گردید. این آشنایی باعث شد که وی به تفکر شیعه بیاندیشد و پس از مطالعات و بررسیهای دقیق وارد دنیای تشیع شود، تا جایی که هماکنون وی یکی از بزرگترین مبلغان مکتب شیعه است. تیجانی تاکنون ۱۱ جلد کتاب پیرامون تشیع نگاشته است که پرمخاطبترین آنها عبارتند از: آنگاه هدایت شدم، اهل سنت واقعی(دوجلد)، از آگاهان بپرسید، همراه با راستگویان، راه نجات، اهل بیت کلید مشکلها، سفرها و خاطرات.
گزیده کتاب
گزیده1:
شبی خیلی گریستم،وخیلی نمازخواندم،وبه حضرت محمدواهل بیت اوبسیارمتوسل شدم،همان شب امیرالمؤمنین رادرخواب دیدم،قیافه اش درست مثل عکسی که از اولین زیارتم درنجف اشرف خریداری کرده بودم،حضرت علی(ع)مدتی لبخندزدوبعدفرمود:هیچ ضرری بتونمی رسد،انشاءالله امروزآزادمی شوی!.
ازخواب بیدارشدم،درحالی که ازاین بشارت،شادوخوشحال ومطئمن بودم که فرجی درپیش است،زیرایکبارهم حضرت علی چنین بشارتی بمن(درخواب) دادهبودوبه حقیقت پیوسته بود،وقتی درتونس بدست مأموران امنیتی بازداشت شده بودم.
خلاصه وضوگرفتم،نمازخواندم وخدارابخاطراین خواب"بشارت"شکرکردم.
هنگام صبح افسری به اتاقم آمد،پرسیدچیزی نیازنداری؟
گفتم :یک ورق کاغذویک قلم می خواهم،اوهم فوراًآورد
نامه ای به وزیرکشورمصرنوشتم ودرآن چگونگی آمدنم به مصر را شرح دادم وتماسهایم را باافرادی که برای "کنفرانس وحدت"که درایران برگزارشده بودراتوضیح دادم ونیزگفتم مأموران امنیتی یک ماه ونیم است که مرابازداشت کرده اندواتهاماتی بمن بسته اندکه من ازآنهاتبرئه ام،اگرقانون شکنی کرده ام دستورمحاکمه ام رابدهید ودرغیراینصورت دستورآزادی فوری مرابدهیدتابخانواده ام بپیوندم که هیچ اطلاعی ازمن ندارند.
عصربود ومن درنماز بودم که درب بازشد،نگهبان گفت:فرج رسیدتیجانی!...بخاک افتادم وسجده کردم،حمدخدای رابجاآوردم.