داستانی از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
کتاب عقیق، زندگی نامه داستانی سرداری است که با یک دست لشکری را فرمان می داد. این کتاب به بیان زندگی و خاطرات شهید همیشه در یاد، حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر امام حسین (ع) اصفهان می پردازد. در این کتاب خاطرات همرزمان و سخنرانی های شهید خرازی تدوین و مراحل ورود وی به جنگ و شکل گیری لشکر 14 امام حسین (ع) و موفقیت هایش بازگو شده است. موسسه سیما فیلم با اقتباس از این کتاب زندگی نامه شهید خرازی را به تصویر کشیده است. کتاب عقیق در سومین دوره کتاب سال دفاع مقدس، رتبه نخست را از آن خود کرد.
گزیده کتاب گزیده1: بی سیم چی در حالی که به لکنت زبان افتاده بود, ترسان و لرزان گفت:« یک ایرانی وارد فرکانس ما شده و می گوید; من از طرف خرازی برای ماهر پیام دارم.» ژنرال شتاب زده گفت: « می شناسمش, بگذار پیامش را بدهد.» این بار که عراقی بی سیم را روشن کرد, به زبان فارسی با احتیاط گفت:« به خرازی بگو اگر پیامی برای ماهر داری, بگو. او آماده شنیدن است.» حاج حسین صدای عراقی را که شنید, به جاسم گفت:« به او. بگو, خط اول شما را گرفتیم, خط دوم و سوم را هم فتح کردیم. از خط چهارم و نهر جاسم هم عبور کردیم. هیچ مانعی جلوی ما نیست. امشب می خواهم تا بصره پیشروی کنم و در بصره با شما ملاقات کنم.» همین که جاسم این جملات را پشت بی سیم تکرار کرد, رنگ از چهره بی سیم چی عراقی پرید و به سختی پیام را به ژنرال منتقل کرد. اگرچه او انتظار چنین پیامی را نداشت, اما روحیه خود را حفظ کرد و گفت: « از او بپرس می خواهی بیایی چه کار. می خواهی چه بگویی؟ » حاج حسین بلافاصله جواب داد: « یک پای تو را که در عملیات قبل قطع کردیم, می خواهم پای دیگرت را هم قطع کنم.» ماهر دستی به پای سالم خود کشید و گفت: « بیا ; منتظرت می مانم. یک دستت را در طلائیه قطع کردیم, دومی را هم خودم قطع می کنم.» حاج حسین لبخندی زد و گفت:« خوبه. وعده ما امشب در میدان اصلی شهر بصره.» بی سیم که خاموش شد, ژنرال به فکر فرو رفت. حس می کرد خرازی شوخی نمی کند. ( کتاب عقیق / صفحه 254 ) گزیده2: حسین فرصت کمی برای بازسازی تیپ داشت. اکنون سپاه با چندتیپ پیاده و مکانیزهای که در اختیار داشت، بهتر میتوانست در کنار لشکرهای ارتش وارد عمل شود. تیپهای امامحسین، کربلا، نجف و محمد رسولالله در پیچوخم این عملیات توانایی خود را بهتر نشان دادند. حسین برای تقویت تیپ بیشتر بهمردم استان اصفهان تکیه میکرد. آیتالله طاهری، امام جمعهٔ اصفهان، در هر شرایط او را همراهی میکرد، حتی در مقاطعی که حسین مشکلات اساسی خود و تیپ را با او درمیان میگذاشت. کسانی که فرماندهی گردانها و یگانهای مستقل تیپ را بهعهده داشتند، در سهعملیات گذشته، از تجربهٔ بهتری برخوردار شدند. حسین موقعیت تیپ را بهمرحلهای رساند که باید واحدهای تدارکات، توپخانه، تبلیغات، ادوات، بهداری، زرهی و تعاون و... را فعال میکرد. او در عملیات فتحالمبین از نبود این واحدها متحمل مشکلات زیادی شده بود، اما با فعال شدن این واحدها در حین عملیات، کمتر دچار مشکل میشد.
تعداد کل : 8
بدون وضعیت : 5
در حال مطالعه : 0
در قفسه : 0
در کتابخانه : 3
خراب : 0
گمشده : 0